انسان در عصر سازمان
عصر ما را عصر سازمان و انسان سازمانی نام نهادهاند. انسانی که همه لحظات زندگیاش با سازمان در هم آمیخته و او را هیچ گریزی از سازمان نیست. برای بقا باید عضویت سازمانی را بپذیرد، شغلی را پیشه خود سازد و در انجام وظایف، احساس و عواطف درونی خود را کنار بگذارد. در سازمانها باید انسانها اصل انگاشته شوند و مشاغل به تبع آنها شکل گیرند.
جیمز چالنجر صاحبنظر حوزه منابع انسانی معتقد است بسیاری از بهترین مشاغل، در حقیقت وجود ندارند، مگر اینکه فرد مناسبی را برای آن استخدام کنیم.
اما به طور کل یک نیروی توانمند سازمانی باید دارای چه ویژگیهایی باشد که ظرفیت سرمایهگذاری برای توسعه فردی، ارتقا و جانشینپروری را پیدا کند و همزمان با رشد خود، توسعه سازمانی را نیز به ارمغان آورد.
در این مقاله به بیان ویژگیهای انسان شایسته و توانمند سازمانی میپردازیم.با ما همراه باشید.
ویژگیهای انسان توانمند سازمانی
یک انسان توانمند سازمانی با توجه به جهتگیریهای استراتژیک سازمان، باید میزان معینی از ویژگیهای زیر را دارا باشد تا پس از تعیین سطح، پروژههای بهبود و توسعه فردی را همسو با توسعه سازمان در پیش گیرد.
آیا دانش به تنهایی کافی است؟
اولین ویژگی مورد نیاز، دانش کافی است. منظور از دانش، اطلاعات علمی و نظری آکادمیک در رشتهای خاص است. ابتدا تصور بر این بود که یک نیروی کار میتواند با در اختیار داشتن دانش کافی مرتبط با یک شغل به طور مؤثر به ایفای آن بپردازد. اما مطالعات نشان داد که با وجود دانش نظری کافی، افراد میتوانند همچنان ناکارآمد عمل نمایند.
دومین ویژگی که بعد از دانش به ضرورت آن پیبرده شد، مهارت بود. مهارت، توانایی به کار بردن مؤثر دانش و تجربه شخصی است. در واقع مهارت، دانشی است که در طول زمان با تجربه تلفیق شده باشد. شرط داشتن مهارت، اقدام و عمل مؤثر در شرایط متغیر است، که خود به دو نوع فنی-عملیاتی و رفتاری تقسیم میشود.
مهارتهای فنی-عملیاتی: شامل مهارتهای تخصصی در یک حرفهی مشخص است. مثلاً اینکه یک مددکار اجتماعی تا چه حد از حیث دانش و تجربه به اصول مددکاری حوزههای آسیب اشراف دارد. مهارتهای فنی-عملیاتی امروزه ارزانترین شایستگی به حساب میآیند، چرا که به سادگی قابل آموزش و یادگیری هستند.
مهارت های رفتاری: شامل شرایط احراز پایه، شایستگیهای اساسی شخصیتی، هدفمندی و مسؤولیت پذیری، شایستگیهای اخلاقی، شایستگیهای ارتباطی، مدیریتی، ادراکی/شناختی، میزان هوش منطقی و هوش هیجانی.
در ادامه به تشریح هر یک از مهارتهای رفتاری میپردازیم.
شرایط احراز پایه: منظور حداقل شرایط فیزیولوژیک فرد (قد، وزن، اعتیاد، بیماریها و …)، حداقل تجربه مستقیم و غیرمستقیم، و حداقل مهارتهای عمومی فرد میباشد.
شایستگیهای اساسی شخصیتی: این شایستگی، صداقت، سلامت روان و انطباق تیپ شخصیتی شاغل با شغل را در بر دارد و میزان خودآگاهی، خودمدیریتی، تاب آوری و عزت نفس فرد در مواجهه با آسیبها و فشارهای عصبی موجود در زندگی خانوادگی و کاری را نشان میدهد.
هدفمندی و مسؤولیت پذیری: این شایستگی بیانگر ویژگیها و خصوصیات شخصیتی فرد در کیفیت انطباقپذیری و پذیرش شرایط سازمان، علاقهمندی به مدیریت تغییر و تحول، اعتماد به نفس، کمال طلبی و پشتکار لازم در به سرانجام رساندن خواستههای فردی و سازمانی میباشد.
شایستگی اخلاقی: این شایستگی بیانگر داشتههای تربیتی و خصوصیات شخصیتی فرد در پذیرش ارزشهای مختلف و احترام به آنها در مسائل فرهنگی سازمان و امکان جامعه پذیری (ماندگاری) سریعتر و بهتر او در سازمان است.
شایستگی ارتباطی: این شایستگی، آموزههای رفتاری و ویژگیهای تربیتی و شخصیتی لازم فرد در امکان اعتمادسازی و مشارکت سازنده در گروه، برقراری ارتباطات اثربخش دوسویه (شنود و گفت) و حفظ و توسعه آن در درون و برون سازمان را نشان میدهد.
شایستگی مدیریتی: این شایستگی بر میزان داشتههای دانشی، تجربی و شخصیتی فرد برای پذیرش و به کارگیری درست نقشها و وظایف شغلهای مدیریتی در سازمان دلالت دارد.
شایستگی ادراکی/شناختی: بیانگر میزان داشتههای دانشی، استعدادی و شخصیتی فرد برای تصمیم گیریهای بهتر، خلاقانه، سیستمی، آیندهنگر و به موقع در راستای پوشش منافع ذینفعان سازمان میباشد.
هوش منطقی (IQ): این شایستگی قدرت یادگیری مجموعهای از مهارتهای مختلف، استعدادها و بازآوری اطلاعات در لحظه توسط فرد را نشان میدهد.
هوش هیجانی (EQ): این شایستگی بیانگر نوعی استعداد عاطفی و قدرت درک احساسات و توان واکنش اثربخش افراد در خصوص خود و نسبت به دیگران در روابط اجتماعی، تعاملات و تبادلات روانی و عاطفی میباشد.
انگیزه حلقه مفقوده انسان توانمند سازمانی
درمطالعات سازمانی، با وجود نیروهایی دارای دانش و مهارت کافی، همچنان مواردی از ناکارآمدی حرفهای مشاهده میشد. صاحبنظران حوزه رفتار و روانشناسی صنعتی/سازمانی به تدریج پیبردند که عامل دیگری نیز بر بهرهوری منابع انسانی مؤثر است و آن انگیزه بود. انگیزه از جنس انرژی است و به دو نوع درونی و بیرونی تقسیم میشود. افراد با انگیزش درونی، عمده انرژیشان را از درون خود تأمین میکنند، صرف نظر از اینکه دیگران در قدردانی از آنها چه عملکردی داشته باشند؛ اما افراد با انگیزش بیرونی، برای دریافت روحیه تداوم کار، نیازمند تقدیر، دیده شدن و پاداش بیرونیاند. به خصوص در ایران نسل دهه ۶۰ به بعد عمدتاً انگیزش بیرونی محسوب میشوند، در پیدیده شدن هستند و کاری را انجام میدهند که مورد تقدیر دیگران واقع میشود، هر آنچه را که مدیران میبینند و اندازهگیری و تقدیر میکنند.
شایان ذکر است که از بین ویژگیهای یک انسان توانمند سازمانی، ۸۰ درصد اهمیت مربوط به مهارتهای رفتاری و انگیزه بیرونی است. اگر مدیران سازمانهای مردم نهاد این بخش از شایستگیهای منابع انسانی داوطلب و موظف خود را شناسایی و ارزیابی کنند و به رسمیت شناسند، میتوانند به توسعه فردی نیروها همسو با استراتژیهای توسعه سازمانی امیدوار باشند.